ضرب المثل های محلی سوادکوه و مازندران(3)
** در ره زَِِنی ، دیوار گوش هاکنه
به در میکوبه تا دیوار بشنوه
==============
** دله گزنا ، دیا امزنا
از درون مانند گزنه خشن و از بیرون همچون گشنیز لطیف.کنایه از ظاهر و باطن افراد
=============
** دست که نمک ندارنه بل ساتور بن.
دست که نمک ندارد باید آنرا زیر ساتور گذاشت.
سالی که نکوست از بهارش پیداست : شامی که کدوست از نهارش پیداست.
مشابه فارسی میباشد
==============
** سگ سر او نشند ته دست گند موک زنده
روی سگ آب نریز دستت زگیل میزند
=============
** سره که طلا دنیه ، ماره کرگ سالاره
توی خونه ای که خروس نباشه، مرغ سالاره
==============
** شاه شاخ دار بخاسته لیسک هم راه دکته
شاه خواستار حیوان شاخ دار شد حلزون هم به عنوان شاخ دار به راه افتاد
==============
** شاه که سیره خانه چکنه زیردستون وشنائی بمیرن.
شاه که سیر باشد میخواهد چکند که زیردستها گرسنهاند.
==============
** شو بی وقتی نونه جارو بزوئن فرشته ملائکه ره از شه سره بیرون کاندی
شب بی موقع نباید جارو بزنی چون فرشته و ملائکه را از خانه خود بیرون میکنی
==============
** شو سیو، گو سیو
شب سیاه و گاو سیاه.
همانگونه که گاوِ سیاه در شبِ تاریک به چشم نمیآید، دزدی در دلِ شب هم از دید بسیاری مخفی میماند بنابراین این مثل هشداری است که در این موقع ذکر میشود.
اگر کسی بخواهد در شب با لباس ساده یا کفش ساده بیرون برود این مثل را میزنند یعنی کسی متوجه عیبهای لباس نمیشود.
ضرب المثل های محلی سوادکوه و مازندرانی(2)
** بپته خربزه شال نصیب بونه
خربزه رسیده نصیب شغال می شود
چیزخوبی نصیب کسی شده که لیاقتش را نداشته است
===============
** بوتنه که: خی وچه زنه یا مرغنه کنّه؟ بوته: از این حرامی هرچی بوّی، بر اِنه
گفتند: خوک بچه می زاید یا تخم می کند؟ گفت : از این حرامی هر چه بگویی بر
می آید.
درباره کید و مکر و شیادی برخی افراد بی مروت که از هیچ کار خلافی رویگردان
نیستند این مثل را می زنند.
===============
** بینج پِ ورمز او خرنه
کنار برنج علف هم آب میخورد
کسی که با چسبانیدن خود به بزرگی برای خودش شهرتی به هم بزندوبه این
طریق امرار معاش کند
================
** بنه بخرده آدم دارّ وجنه
آدم زمین خورده درخت را از ریشه میکند
================
**بامشی ره گتنه ته زور دوائه ونه سر خاک دشنّیه
به گربه گفتند که ادرار تو دارو است گربه روی ادرار خود را با خاک پوشانید
اگر از آدم بد ذات چیز را بخواهی هرچند در توان او باشد از تو دریغ می کند
================
** باجا باجا ره بد دارنه زن پِر هر دو تا ره
با جناق از با جناق بدش می آید و پدر زن از هردو
===============
** برمه کنّه نون ندنه
گریه میکند ولی نان نمیدهد
کسی که برای افرا د فقیر دلسوزی میکند ولی حاضر به کمک به آنها نیست
ضرب المثل های محلی سوادکوه و مازندران(1)
- اگر داروك بخونده گنه وارش انه
اگر قورباغه سبز روي درخت بخواند مي گويند باران مي آيد.
- پنج شنبه نون و خرما در كامبي تا امه مرده جه برسه
پنجشنبه نان و خرما بيرون مي دهيم تا ثوابش به مرده ما برسد.
- چايي دله دار دره مهمان قد بلند انه
روي چايي ساقه اش قرار گرفته مهمان قد بلند مي آيد.
- خوي بد بدي صدقه درها كن تا بدي اون خو بر طرف بوشه
خواب بد ديدي صدقه بده تا بدي آن خواب بر طرف شود.
- سگ سر انشند ته دست گند موك زنده
روي سگ آب نريز دستت زگيل مي زند
- شو بي وقتي نونه جارو بزوئن فرشته ملائكه ره از شه سره بيرون كاندي
شب بي موقع نبايد جارو بزني چون فرشته و ملائكه را از خانه خود بيرون مي كني
- گرم تندير سره دپوشي ته وشته حادثه پيش انه
سر تنور گرم را بپوشاني براي تو حادثه پيش مي آيد.
- نمك ره نشند بنه به خاطر اين كه آب چشم حضرت زهرا هسته
نمك را زمين نريز به خاطر اين كه آب چشم حضرت زهرا (س ) است
دامدارهاي منطقه عقيده دارند افراد ناپاك نبايد وارد گله گوسفند و بز شوند زيرا
گوسفند از رمه حضرت موسي ( ص ) است. به همين دليل نيز زن ها حق دوشيدن
شير گوسفندان را ندارند زيرا ممكن ناپاك باشند از اين رو دوشيدن شير گوسفند و بز
وظيفه مردان و دوشيدن شير گاو بر عهده زن ها است. عقيده بر اين است كه بايد
وقت خشكسالي و يا روزي كه گوسفند به طور رايگان بين اهالي محل توزيع شود.
اين شير در منطقه « بلده» نور به « حلوي شير» معروف است. در گذشته كه دام
دارها پس از پايان فصل سرما به طرف كوه مي آمدند در روستاي « هفت تن »
لاريجان آمل عقيده بر اين بود كه گوسفند را بايد داخل امامزاده « هفت تن» بدوشند و
شير توليدي را به متولي امامزاده بدهند.
دو بیتی های محلی مازندرانی
انّه دار وارش هدامه شه گيلاره
دارِ چلا چو بَورده مه قـواره
تازه بورده شيرْ دَكِفه مِه پلاره
خور بيمو، ورگ بزوته گيلاره
نماشونِ سرا مه ونگه ونگه
چار بيدار درشونه صداي زنگه
كمين چار بيدارّ، برار بئيرم
دمـبـدم خـورِ شه يــار بئـيـرم
خجيره كيجا، هيّا هيا شومي كو
گندم به درو بينج بنشا شومي كـو
اراده به كو دارمه نشومه بي تـو
كَرِ سنگ دشت بارگيرمه خاطر تو
لوشْ كلومي گَتْ دروازه نوونه
كليـن بنه اسپـي رازه نوونـه
بخوشتـه هسـكّا تــازه نــوونـه
نامرد جور، تلي سازه نوونه
سه تا چينكّا داشتمه خجير و خارك
اتّاره كرچك بزو اتي ره شالك
اتـا بمـونّس ونـك بكنـه بهــارك
اون هم كَتِ په كُتِه زنه كتارك
نمـاشون افتـاب كشنـه زرده
بـلـنِّ ممـرز سـر گيـتـي چــرده
ته تور چمرا خاموش ويشـه
رزِرزِ خونشكرديگتي شه درده
شعر مازندرانی
از استاد عزیز حجت الله حیدری :
هوشته مره پلای سر گنه تن نگار انه
سفره ره جم نکن نور یار سر نهار انه
درانه دساپا هاکن، بور همه ره صدا هاکن
چکه بزن سما هاکن سرزده با وقار انه
تشت بور لگن بیار طبل و دسر کتن بیار
دشمن ور کفن بیار بورده پار و پرار انه
دهره بیار گلن بزن گو ره بور همن دون
خارک پیراهن دکن یار سمن سوار انه
لمتکا و متکا بیار، کاسه و پیلکا بیار
بزکله جونکا بیار مظهر کردگار انه
زهره انه روجا انه نقره انه طلا انه
خنده انه صفا انه جلوه شام تار انه
لینگ نشون گنه انه، دسا دهون گنه انه
دور زمون گنه انه بلبل بی قرار انه
اسپه میها ره بو نرو وارش و وا ره بو نرو
سرد هوا ره بو نرو چرده دوسه دار انه
محمد علی کاظمی سنگدهی ( شروین ) یا " چکل "
استاد محمد علی کاظمی متخلص به « شروین » بیستم اردی بهشت سال 1330 در روستای سنگ ده متولد شد و در سال 1354 موفق به دریافت فوق لیسانس مهندسی برق از دانشکده فنی تبریز گردید.
او با توجه به تخصص در سمت های مختلف حتی وقتی که در موقعیت های اداری و سازمانی فعالیت داشت، هرگز از نوشتن و سرودن غافل نشد. وی آثاری زیادی را مکتوب نموده است که بصورت تیتروار می توان موارد ذیل را نام برد : موریانه ها از درون می تراشند – سال 1368 - سال های تبعید در خانه 63 تا 72 ( خاطره نویسی) - ذوالفقار کربلا- سال 1373 او در سال 64-65 هم کار تحقیقاتی در مورد مسائل فوق طبیعت و متافیزیک را در 800 صفحه تحت عنوان « عالم دوم » به نگارش در آورده است. دو کتاب معروف وی « دائره المعارف سادات » و « نخبگان میانه هرم » است که بیش از یک دهه نگارش آن به طول انجامید.
در سال 54 حماسه منظوم « چکل» را سرود و آنقدر بر جامعه مازندرانی و اهالی هنر تاثیر گذاشت که بسیاری استاد را با نام « چکل » می شناسند .
در سال 55 « تاریخ منظوم مازندران » ( در قالب مثنوی حماسی و هم وزن عروضی شاهنامه ) و کتاب طنز "ایمان بیاوریم به طبیبان عصر خویش " را سروده است. آدم ها در زمستان ، آیینه های شکسته و ... بسیاری آثار دیگر که در این مجال اندک نمی گنجد.
استاد کاظمی از محضر بزرگان زیادی چون آیت الله طالقانی ، شهید مطهری، دکتر شریعتی ، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله حسن زاده آملی نیز برخوردار بوده است و در مقطعی از مبارزات سیاسی همان دوران مجبور به گوشه گیری و انزوا شد.
مصاحبت با شاعران بزرگی چون احمد شاملو ، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث و محمد حسین شهریار و دکتر قدسی و تجربیاتی که از این رهگذر دست یافت، موجب انگیزه ها ی تازه ای در سروده های جدید استاد گردید.
جدای از همه اشعار و نوشتار او هر گز به نقد دیگران همتی نداشت و در این رابطه هرگاه از او سوال شد گفت : هرگاه عیبی را در دیگری دیدم باید اول به اصلاح خود بپردازم و این خود مستلزم پروسه ای است....!!